English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3273 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To wonder from the main topic. U از مطلب اصلی دور افتادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Lets pass on (proceed) to the main issue. U برویم سر مطلب اصلی
to fall on ones knees U بیرون افتادن بلابه افتادن
VL local bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
mastered U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file U پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
masters U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura U نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
topic U مطلب
topics U مطلب
punch-lines U لب مطلب
afair U مطلب
subject U مطلب
subjected U مطلب
subjects U مطلب
labels U مطلب
labelled U مطلب
labeling U مطلب
label U مطلب
subjecting U مطلب
criteria U مطلب
themes U مطلب
theme U مطلب
punch-line U لب مطلب
thoughts U سر مطلب
punch line U لب مطلب
thought U سر مطلب
on board U که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
issued U صدور مطلب
subjected U مطلب زیرموضوع
press release U مطلب مطبوعاتی
principal U مطلب مهم
subjecting U مطلب زیرموضوع
subject matter U مطلب موضوع
label alignment U هم ترازی مطلب
subjects U مطلب زیرموضوع
root of the matter U اصل مطلب
precis U چکیده مطلب
the salient point <idiom> U اصل مطلب
the point [of the matter] U اصل مطلب
press releases U مطلب مطبوعاتی
subject U مطلب زیرموضوع
issues U صدور مطلب
label prefix U پیشوند مطلب
clipped speech U حذف مطلب
issue U صدور مطلب
gist U مطلب عمده
matters U مطلب چیز
mattering U مطلب چیز
principals U مطلب مهم
matter U مطلب چیز
enjambment U ادامهء مطلب
mattered U مطلب چیز
initial reserves U ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
main guard U نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
stapled U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
generation U کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
generations U کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
first generation computer U کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
staple U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypic U وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
stapling U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypal U وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
cliff hanger U مطلب یا داستان جالب
cliff-hanger U مطلب یا داستان جالب
Lets get to the point. U بپردازیم به اصل مطلب
lowdown <idiom> U لپ مطلب ،حقیقت موضوع
The crux of the matter . The quintessence. U جان کلام ( مطلب )
cliff-hangers U مطلب یا داستان جالب
hugger mugger U تنهایی مطلب محرمانه
repeating label U برچسب یا مطلب مکرر
comprehension test U ازمون فهم مطلب
that is not the case U مطلب چنین نیست
the matter is perplexed U مطلب پیچیده است
there was no secrecy about it مطلب پوشیده ای نبود
hit the bull's-eye <idiom> U به اصل مطلب رسیدن
to overleap oneself U از مطلب پرت شدن
round about U دور سر گرداندن مطلب
under pledge of secrecy U با قول کتمان مطلب
the matter itself [the situation itself ] [ the thing itself] U این مطلب بخودی خود
for brevity's sake U از بهر کوتاه کردن مطلب
contraposition U قلب مطلب بطریق منفی
to go into the matter U به این مطلب رسیدگی کردن
the point is U اصل مطلب این است
overtype mode U حالت تایپ روی مطلب
you must have know this U حتما` این مطلب را شمامیدانستید
typeover mode U حالت تایپ روی مطلب
item of the agenda U اصل مطلب فهرست برنامه
point of the agenda U اصل مطلب فهرست برنامه
the matter was kept private U مطلب را پوشیده نگاه داشتند
circumgyration U دورزدن درسخن دورسرگرداندن مطلب
you must know this U شما باید این مطلب را بدانید
the face remains U مطلب همانست که هست فرق نمیکند
mainstays U مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay U مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
doodads U مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
plate proof U نمونه اول صفحات و مطلب چاپ شده
We shall look into the matter in due ( good ) time . U درموقع مناسب باین مطلب رسیدگه خواهد شد
doodad U مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
diction U عبارت انتخاب لغت برای بیان مطلب
slur U لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slurring U لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
to get down to the nitty-gritty [to get down to brass tacks] <idiom> U فوری به اصل مطلب رسیدن [اصطلاح روزمره]
slurred U لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slurs U لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
anastylosis U [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
master file U فایل اصلی پرونده اصلی
base unit U یکای اصلی واحد اصلی
base camp U پایگاه اصلی کمپ اصلی
fundamental unit U یکای اصلی واحد اصلی
expansion slots U شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
I wI'll not comment on this issue. U درباره این مطلب اظهار نظری نمی کنم
paragraphist U کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
matter U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
catastasis U بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
May be I can interest you in this issue . U شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
he rode me off on a side issue U نکته فرعی پیش اورده مراازاصل مطلب پرت کرد
DIMM U سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
externals U که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external U که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant U یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP U پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel U تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
authentic document U اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
body U 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
bodies U 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
palinode U قطعه شعر یا سرودی که مطلب شعر یا سرود قبلی راانکار کند
what matters is that ... U اصل مطلب [چیزی که مهم است] این است که ...
learning curve U منحنی که نمودار این مطلب است که باتکرار یک عمل زمان انجام ان عمل کوتاهتر می گردد
scored U خط افتادن
to fall down U افتادن
lapse vi U افتادن
to shank off U افتادن
retards U پس افتادن
toppled U از سر افتادن
to fall off U افتادن
plonking U افتادن
plonked U افتادن
plonk U افتادن
lie U افتادن
lied U افتادن
lies U افتادن
founder U از پا افتادن
retard U پس افتادن
foundered U از پا افتادن
topple U از سر افتادن
scores U خط افتادن
clear itself U لا افتادن
tumble U افتادن
drop back U افتادن
foundering U از پا افتادن
topples U از سر افتادن
toppling U از سر افتادن
to be deferred U پس افتادن
to be off ones feed U افتادن
to be thrown U افتادن
to bite the dust U افتادن
to come a cropper U افتادن
to come a mucker U افتادن
retarding U پس افتادن
founders U از پا افتادن
score U خط افتادن
plonks U افتادن
prostrating U افتادن
prostrates U افتادن
fall U افتادن
opposes U در افتادن
lags U پس افتادن
To do something in a pique . U سر لج افتادن
out of breath <idiom> U به هن هن افتادن
tumbled U افتادن
lagged U پس افتادن
oppose U در افتادن
tumbles U افتادن
prostrated U افتادن
prostrate U افتادن
lag U پس افتادن
To go out o fashion . U از مد افتادن
source U 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
take place <idiom> U انفاق افتادن
flag U ازپا افتادن
coaptation U بهم افتادن
To be lost . To disappear . U ازمیان بر افتادن
push off U راه افتادن
take the rap <idiom> U به تله افتادن
come about U اتفاق افتادن
in a bind <idiom> U به مشکل افتادن
come to pass U اتفاق افتادن
precess U جلو افتادن
override U روی هم افتادن
flags U ازپا افتادن
predicament position U بخطر افتادن
prolapse U پایین افتادن
prostration U بخاک افتادن
plops U تلپی افتادن
get ahead U جلو افتادن
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1 Keynote address
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1Simultaneously, those engaged in the work of basic disciplines have become increasingly aware of the of organizations in society and have begun to concentrate attention on relevant problems.
1Newton's Original Experiment to test the Universality of Gravity (1680's) a) Used a large (normal) pendulum with different substances as the weight. b) If the E.P. is correct, then the period of oscil
1The motherboard is also often referred to as the main board.
1 no!i am not,repeat not,going back to my father to ask for money
1offshoring
1however, since this matrix is also symmetrical across its leading diagonal, little more than 50 percent of it need be stored
1Oem
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com